سفرنامه نه
، گشت و گذر نامه سه روزه به پاريس
از هامبورگ به پاريس با هوا پيما يك ساعت و سي و پنج دقيقه طول كشيد
من فرانسوي ياد ندارم و در زمان سفر هم دلم ملغمه اي بود پر از احساسات چند گونه به خصوص بعد از زلزله بم، يك كمي كه از پرواز گذشت به اين جمله فرانسوي فكر ميكردم كه
زندگي هيچ ارزشي ندارد و هيچ چيز ارزش زندگي را
La vie ne coûte rien et rien coûte la vie
با قهوه و كيك كوچكي در طول پرواز پذيرائي شديم ومشغول بودم به خواندن روزنامه و اطلاع از اخبار روز ، از اون بالا ساختمانها كوچك و كوچكتر و كم كم محو ميشدند
بچگانه فكرم به خدائي مي انديشد كه از اون بالاي اسمان زمين را تحت نطر دارد و اينكه لرزش زمين از اون بالا چگونه ميشود تصور كرد
قبرستان
Cimentiere de Montmarte
اخرين روز سال بود و در گردش خياباني رفتيم به قبرستان معروفي در مركز شهر پاريس، پايين قبرستان بود و بالا ان پلي و از روي پل قطار بين شهري در حال عبور و مرور بود، شهر و ساختمانها شكل نامنظمي داشتند و پستي بلندي ناموزون منطره جالبي رو ايجاد كرده بود
اين خانه هاي سر به اسمان كشيده شده و اين قبرستان برايم مرگ و زندگي را تداعي ميكند و چه تنگانگ با هم تصوير شده بود
ادم چه تصوري را ميتواند داشته باشد ، هر روز كه از پنجره و يا بالكن اين دور و برا به اين قبرستان مينگرد
قبرستاني نه خاموش! در ميان جنب و جوش زندگي ، همراهم ميگويد كه قبرستان در فرهنگهاي مختلف شكل شمائل فرهنگ خاص ان مرز و بوم را تداعي ميكند. از فضاي طبيعت قبرستان ، سنگ قبر ها ، مجسمه ها ، نوشته هاي روي قبر ، گل ها و گياهان اظراف قبر ، پستي و بلندي قبر و خيلي چيزاي ديگه
در اين قبرستان چهره هاي هنري و ادبي بسياري به خاك سپرده شده اند ، رفتيم سر قبر هاينريش هاينه الماني ،
هاينريش هاينه در زمان سلطه فاشيستي المان هيتلري در تبعيد به سر ميبرده
غروب زمستاني است و هوا سرد كلاغ ها غار غار ميكنند و قبرستان خلوت روي بعضي از قبرها را دسته گلي يا گل ها گذاشته اند . قبرها هم مثل جمعيت چند فرهنگي مالتي كالچر اينجاست ، لا مذهب ، مسيحي ، مسلمان ، يهودي ، زن و مرد پير و جوان در خاك خفته اند، در خواب عميق ، شايد به همين خاطره ميگن :خواب برادر مرگ است
بقبرستان گذر كردم كم و بيش
بديدم قبر دولتمند و درويش
نه درويش بيكفن در خاك رفته
نه دولتمند برده بك كفن بيش
شايد اون موقع كه اين ترانه رو ميسروده متوجه نبوده كه اوناي ديگه بي كفن يا با تابوت دفن ميشن
يك ايراني تو قبرستان فرانسه روز اخر سال چه فكرهائي كه نميكنه،قبرستان را ترك ميكنيم
قدم زدن را از قديمترين پل پاريس پونت نيف شروع كرديم اين پل در اوائل قرن 17 ميلائي يعني بيش از 300 سال پيش ساخته شده است. يك فيلمي هم در سال 1991 به نام
عاشقان پونت نيف
ساخته شده بود
عكس اين پل
از اينجا رو ديگه تلگرافي مينويسم فرصت شد توضيح بيشتر بعدها مينويسم
كليساي نوتردام زياد دور نيست و هوا هم افتابي است، نقش و نگار كليسا و گچ بريها ،نقاشي ها ، مجسمه هاي مسيح مصلوب و ... سوختن شمع در تاريكي درون كليسا جلب توجه ميكند
شمع فروشي هم هم ان دور برا نيست كلي شمع گذاشتن و هر كسي خواست پولي در صندوق مي اندازد و شمعي روشن ميكند
ياد شبهاي جمعه و امام زاده ها مي افتي ،درب شاهچراغ: شمع بدم ، شمع ، شمع خيرات براي شادي روح رفتگان و يا اجابت نذر و حل مشكلات
بالا شمع ها يك تابلو زده 2 يورو
به خاطر تولد عيسي مسيح هم به صورت دكور درست كردند: يك بچه قنداني كه در طويله اي به دنيا امده،
مريم مقدسي و چند تا فرشته هم تو هوا اويزان و .... بعد هم چيز ديگه كه جلب توجه ميكرد يك مجسمه يا نقاشي عيسي مسيحي كه بر تخت رياستي تكيه داده بود كه با ان مسيحي كه دركتاب اخرين وسوسه مسيح نيكوس كازانتازاكيس خونده بودم خيلي فرق داشت
بعد هم خاطره فيلم گوژپشت نتردام هم فكرم را به خودش مشغول ميكنه
يه مشت هيكلهاي جانوران وحشي هم در اطراف كليسا كنده كاري شده كه ترس از جهنم و ماران قاشيه و از اين حرفا رو تداعي ميكرد
از سكوت و آرامش دروني كليسا خوشم مي اد، ولي تنگ و تاريك بسته بودنش را دوست ندارم و يه جورهايي وحشتناكه شايد هم به خاطر تعريفهايي كه از قرون وسطي شنيدم، از فضاي باز حياط مسجدهاي مشرق زمين و رنگ هاي ارغواني اسماني بيشتر لذت ميبرم ،
پنجره بزرگ كه با قطعات كوچلو و كج و معوج ، مثلث ، هشت ضلعي رنگ وارنگ درست شده بود و نور را با رنگهاي متفاوت به درون تاريك كليسا نفوذ ميداد قشنگ بود و ديدني
تو خيابانها پر از توريست از كشورهاي مختلف ميباشد، بعضي از كافي شاپ ها رو جوري ساختن كه مردم نشستن و به خيابان و عابران در حال گذر مينگرند. چشم چراني مدرن رلاكس و شايد هم در پرواز خيال خودشونند
شهر پر از اثار هنري باستاني و ديدني است . صحنه ها توريستي در مركز شهر بيشتر مشهود است، عكسبرداري ، نقشه به دست ، در حال خريد كارت پستال و هديه يا در حال استراحت بر نيمكت پاركي و يا رستوران و كافي شاپ و ....برج ايفل هم در شب نماي قشنگي داره و به خاطر اخر سال اذين يندي شده و در اطراف ان هم فروشندگان دوره گرد
پاريس در مقايسه با المان در رابطه با رانندگي و توجه كردن عابران پياده به چراغ قرمز كمتر مقرارتي به نطر مي رسد
پاريس شهر توريستي است نور و جلا و زندگي تجملاتي لوكس در ان نمايان است
چند تا خيابان انطرفتر از برج ايفل هم ادم شاهد چند مست خلس و يا ادم هاي كه تو خيابان شب را به روز ، ميكنند ميباشد. ادميان بي خانه مان
پاريس شهر هنرمندان و نقاشان دوره گرد شاعران و نويسندگان ترك بلاد كرده. مركز ارو پا ، مركز سمينارها و نمايشگا هاي بين اللملي و ..خو ب
...
پاريس بزگترين شهر فرانسه بيشتر از 11 مليون جمعيت دارد به عبارت ديگر از هر 5 نفر فرانسوي يك نفر در پاريس زندگي ميكند
حدود 3،3 مليون نفرخارجي در فرانسه زندگي ميكنند، 30 درصد ازاين خارجيها از شمال افريقا و 15% از پرتقال و 7 درصد قسمتهاي ديگر افريقا ،امار جمعيت ايراني را خبر ندارم ولي شنيدم كه ايرانيان زيادي در پاريس زندگي ميكنند
شب را كه رفته بوديم شام بخوريم گارسون رستوران ايراني بود كه اول نشناختيم چون بيش از 17 سالي در انجا زندگي ميكرد و فرانسه هم خيلي خوب صحبت ميكرد . اقاي با معرفتي هم بود يك كمي هم با هم گپ زديم و سال نو مسيحي هم به هم تبريك گفتيم و سال خوبي براي ايران و ايرانيان هم ارزو كرديم
شانزاليزه و تعريف قدم زدن در شانزاليزه رو از ايران شنيده بودم ولي وقتي شب به قدم زدن پرداختيم هوا سرد بود و خيابان هاي اطراف شانزاليزه در نور مي درخشيد مردم هم در پيادرو پهن در حال گشت و گذار بودند با اون سرما ولي خيابان و پياده روها شلوغ بود و پاساژ هاي اطراف هم پر از فروشگاه هاي سانتي مانتال ، قيمت ها كه گران بودند ما هم رفته بوديم فقط بگرديم
مركز هنري
pompidou
يك نقشه خيلي بزرگ كره زمين رو روي سطح زمين كشيده بودند و بازديد كنندگان در حال راه رفتن روي اين نقشه بودند و مكانهاي اشنا و نا اشنا را منگريستند و تفحص ميكردند . عكس يك كره زمين هم بالاي اين نقشه بود ، زمين در انجا نمي لرزيد
كلي چيزهاي علمي فرهنگي ديگه هم بود ، ايده هاي جديد و طرح و مدلهاي لوازم خانگي ، اداري ، مصرفي
Versaills
يك قصر خيلي بزرگ كه در 300 سال پيش با عظمت و زيباي خاص ساخته اند كه تداعي قدرت ، هنر و معماري ان زمان اروپا ميكند
يك پارك دراندشت بزرگ و وسيع با حوضچه ها و مينياتوري و مجسمه كاري هاي مختلف در اطراف ان پارك
انروز كه بازديد اين قصر رفتيم موزه هاي داخلي تعطيل بودند ولي ساختمان ها و پارك اطراف خودش عظمتي بود
گفتم كه اين شاه كله گنده ها هم يه جوري به خواسته خودش رسيدن يا كيف ميكنند تو قبرشون كه چه چيزهايي ساخته اند كه موجب تعجب مردم ميشود ، ان هم بعد از گذشت ساليان دراز
بعد گفتم نه اين كار خلاق هنرمندان و معماران و زحمتكشان بوده كه چنين ساختماني رو خلق كرده اند و نه شاه
در هواپيما هنگام برگشت از بالا تو هوا ، اون با لاها نه قصري به چشم ما امد نه شاهي ، نه كليسائي نه هنرمندي و ... فقط ابرها رو ميديدي و نواري از نور افق صبح گاهي بعد هم مجله هواپيما ارفرانس را ورق ميزدم كه عكسي از سانت پائلوي برزيل انداخته بود كه در خانه هائي چون سلولهاي كوچك زندان زندگي ميكردند
انگار كه نميشدكه زياد هم اون بالاها ميبود و ميبا يستي نزول ميكرديم به زمين واقعيت ، بليط هواپيماي من هم از اون بليطهاي تخفيفي بود، تازه تو فرودگاه شارل دوگل هم كفشم هم بازرسي شد و فكر كنم از معدود كساني بودم كه ميبايستي كفشم رو در مياوردم كه بازديد بشه
Sacré-Coeur
يك كليساي بالاي يه تپه بلند است كه ميبايستي كلي پله رو پشت سر ميگذاشتي ميرفتي بالا بعد از انجا ميشد پاريس رو از بالا ديد ، در بين راه بالا رفتن كوچه ها و خيابانهاي اطراف پر از توريست بود. مغازه و فروشكاه كه چيزهاي مختلف توريست پسند رو ميفروختند. از طرفي رستوران و كافي شاپ هاي هم پر بودند، اطراف اين محل هم هتل هاي مختلف بود، اخه سالانه بيش از 22 مليون نفر توريست از نقاط مختلف براي بازديد و ديدن كنگره ،سمينار و ... و نمايشگاه به پاريس مي ايند و توريست يك منبع در امد است براي اين كشور صنعتي
ان بالا ميشد به فيلم فرانسوي
زندگي پر طراوت آمه لي هم بيانديشي چون يك قسمتهاي از فيلم انجا پر شده. داستان فيلم دلنشين و انساني با موزيك متن شيرين و خازره انگيز همراه بود
نوازنده گان و نقاشان دوره گرد هم در حال چرخش و تكاپو براي به دست اوردن خرج زندگي
حالافرصت نوشتن بيشتر ندارم ، مي گن يه عكس بيشتر از 1000 كلمه مطلب رو بيان ميكنه
بقيه رو ميگذارم
عكسها بيان كنند تا فرصتي ديگر
لينك هاي مربوط و نامربوط به موضوع و اضافات
يك
نامه تشكر اميز از امدادگران خارجي كه در زلزله بم كمك كرده اند
تهيه شده شما هم ميتوانيد نظز و تشكر خود را درج كنيد
عوامل پنهان و نهان
نمايش فيلم هاي معروف كيا رستمي و جلسه ويژه ديدار با دانشجويان
کيارستمی در آغاز سخنانش با اشاره به ماجرای فرستادن بازی شطرنج از جانب مهاراجه هند برای خسرو انوشيروان و پاسخ انوشيروان که بازی "نرد" را برای مهاراجه هند فرستاد، گفت بازی شطرنج بيانگر تفکری است که حاکميت مطلق عقل را در تعيين سرنوشت انسان نشان می دهد، اما بازی "نرد" نشان می دهد که عوامل ديگری هم در تعيين سرنوشت ما دخالت دارد.شما مختاريد که اين عوامل پنهان را شانس يا قضا و قدر يا حکمت الهی بناميد. من آنها را "عوامل پنهان" می نامم.
فستيوال كيارستمي در پاريس