Wednesday, October 24

در انتظار بهاران

پاییز امده و برگریزان مدتی شروع شده. طبیعت رنگ و روی دیگری به خود گرفته. زرد ، نارنجی حوشرنگ، قهوه ای برگها میشکنند در زیر پای عابران و میشکنند سکوت را به نجوای گذر

روز ها کوتاه شده ، شب دراز. مدتی را شروع کردم به دیدن یک سری فیلم های مستند خبری در مورد کشورها و شهرهای معروف مسافرتی . در این فیلم ها اطلاعات جالبی در مورد فرهنگ ، محیط چغرافیائی، آب و هو ا ، اداب و رسوم و مراکز دیدنی این کشورها نشان میدهد همجنین اطلاعاتی تاریخی. این هم یک مشغولیت مثبتی است و فکر میکنم افق دید بازتر و جدیدتری را به آدمی عرضه میکند.
دیدن این فیلم ها بعضی وقتها از فیلم های تلویزیونی هم جالبتره. آدم هم که اغلب نه پول کافی و نه فرصت دیدن تمامی مناطق دنیا را داره. خوب این هم یک نوع ارضای حس کنجکاوی آدمی است. کنجکاو بودن در مورد اینکه دیگران در این ربع مسکون چگونه زندگی میکردند و یا میکنند.
ساخنمان ها و بناهائی که در طول سالهای (بعضی صد ها سال ) ساخته شده است. دیوار چین، تاج محل در هند، کلیسا ها و معابد درمکزیک . پادشاهانی در خواب ابدی در تابوتهای سنگی . فرهنگ های بومی مناطق مختلف، زندگی جدید شهری و تجدد ، چراغ های نئون و تابلو های تبلیغاتی آسمان خراشها ، و پاساژ های بزرگ خرید، به جای بازارهای قدیمی، دست فروش ها، ماشین و سرعت ، و از آن طرف لوازم ابتدائی ، آسیاب آبی، ارامش و سکوت ، انگار که زمان ایستاده. حال و حوصله هست برای احوالپرسی. کوکاکولا کولاک کرده در اغلب کشورها ، خیابانهای شانگهای را فقط از روی نوشته چینی تابلو ها در مقایسه با خیابانهای متروپل اروپائی و خیابانهای امریکا میتوان تشخیص داد.

در اینجا و انجا .
یک مطلبی در مورد " زمان " در فرهنگهای مختلف میخواندم که لب مطلب این بود که بعضی فرهنگ ها زمان را مانند خط و پیکانی میبینند که از نقطه ای شروع شده و به یک سمتی میرود. بعضی از فرهنگها مطرح میکنند که زمان زمان را دایره وار در چرخش است.

Friday, October 19

در جستجوی خوشبختی
قسمت سوم
با ارزش های مشخص معینی زندگی کردن
یک سری ارزش ها و خصوصیات میباشد که پایه ای برای یک زندگی موفق میباشند. که در ادامه این مطلب آورده میشود
صبر
کسی که صبور باشد، در زمان حال زندگی میکند و به این امید هم میباشد که در آینده زندگی خودش را ااز سمت خوبش خودش را نشان بدهد.

عشق
کسی که عشق بورزد ، زندگی را پذیرا میشود و زندگی را رد نمیکند. و دست رد بر سینه زندگی نمیزند و با کاستی ها هم درگیر میشود و با امید با یاس و ناملایمتی هم برخود میکند و مایوس هم نمیشود.


درستی و اخلاص، حقیقی زندگی کردن
اینکه ادمی بتونه انجور که تمایلش هست زندکی کند. و به عبارت دیگر اینکه جبرهای حاکم بر جامعه مجبورت نکند که ظاهر سازی کنی و فیلم بازی کنی ، نه انطور که خود ادم میخواهد .

عقل و حکمت (دانائی و دانش)
کسی به دنبال دانستن ، دانش و دانائی است به دنبال کشف قوانین زندگی ، شناخت و توضیح و تحلیل پدیده ها میباشد. و چون معتقد به قانومند بودن تغییر و تخولات می باشد. حادثه و اتفاق ناگوار و مشکل هم او را اغلب ازکوره در نمیبرند و در پی کشف قوانین و نیروهای درونی خود در برخوزد با مشکلات میباشد.

اعتماد
کسی که به خودش اعتماد کرد به دیگران هم اعتماد می کند. و روی مشکلات، ناملایماتی ها و کمبو دها و فقدان ها زوم و تمرکز نمیکند ، بلکه نگاه پایه ای و اولینش به خودش می باشد و امکاناتی در اختیار دازد.

خوشی و شادمانی (بشاش بودن)
آدم خوش مشرب توانائی شادمان کردن دیگران را دارد و او بین مهم ها و با اهمیت ها و چیزهائی که اهمیت کمتری دارند تمایز قائل میشود. او آدم آزادی است. چنین ادمی به ارزش های ماندگار اهمیت بیشتری میدهد.

آزادی
هر کسی در چارچوبه امکانات خود آزاد است و توانا که بهترین حالت را از وضعیت و موقعیت خود فراهم آورد. او خودش تصمیم میگیرد و جهت و مسیر زندگی را بر طبق میل خودش مشخص میکند
آزادی یک مقوله مشخص و ثابتی است. از چه چیزی بطور مشخص میخواهید آزاد باشید؟
برای مدتی کوتاه چشمان خود رو بر روی هم بگذارید و زمانی را به خاطر بیاورید که احساس آزدای میکردید. چه زمانی و کجا بود. چطور بود ، چه احساسی در خود احساس میکردید.
بعضی وقتها ما احتیاج به به خاطره ها با تجربه های خوب داریم که شجاعت و اشتیاق دوباره به زندگی را در ما ایجاد کنند.
آیا آن چیزی که میخواهیم همان چیزی است که انجام میدهیم ؟
آیا آنچیزی که از آن رنج میبریم ، همان چیزی است که از آن رنج میبریم؟

اغلب محدویت ها و مرزها مانع از آن نمیشوند که ما آزاد زندگی نکنیم . دریند و فاقد آزاد ی آنزمان هستیم ، وقتیکه در محدوه امکاناتمان از آزادی استفاده نکنیم.

جند نکته
هر انسان درای وجدان است، وجدان آدمی ساعت و یا قطب نمائی را میماند که زمان و جهت صحیح را نشان میدهند. این جهت نما اغلب مسیر صحیح را به ما نشان میدهد اما این ما هستیم که اغلب اشتبا ه میرویم.
انسانها تمایل به الگو ها و نمونه های برتر انسانی دارند. این الگوها هم جنبه جهت نما دارند که اشتباه نمیکنند و هدف را به ما نشان میدهند.
هر کدام از ما کودکی ، و به عبارت دیگر تجربه کودکیمان را در خود داریم . اغلب آدمیان به دوران کودکی خود فکر میکنند و دوران کودکی به چراغ و روشنائی می ماند که در گذشته وحود داشته و و اشعه های خود را به زمان حال می اندازد و اثر این روشنائی به آینده هم میرسد.
روحیه شادمان و بشاش بودن، شوخ و خوش طبع را در خود تقویت کنیم چون در مواجه با مشکلات این روحیه کمک به حل مشکل میکند. به دست آوردن این روحیه هم غیر ممکن نیست.
یک نکته دیگر خلاقیت است ، ایده ها و تفکرات و نظرات جدید و ابداعات جدید در برخورد با مسائل و مشکلات داشتن باعث سرزندگی ما میشود.
. سرزندگی آدمی باعث خلاقیت میشود و نتیجه خلاقیت هم سرزندگی ، شور و شوق بیشتر نسبت به زندگی خواهد بود.
پیکاسو یک زمان گفته است که من وقتی نمی دانم چه مدلی را نقاشی کنم ، پس شروع میکنم به نقاشی کردن . این را یک مرحله پروسه پیدا کردن است زیرا کسی که ه میخواهد ترانه سرائی کند بایستی که آوازی را سر دهد
کسی که جمله ها و پیام مهمی میخواهد بدهد باید کلمات مناسب را جستجو کندکسی که میخواهد تغییری در زندگیش بوجود آورد بایستی با تفکر و نظر تازه و نو برای تغییر زندگی شروع کند.

Sunday, October 14

رمضان رفت
رمضان آمد و رفت و عید فطر هم گذشت . گفتند که رمضان ماه نزول قرآن است و قران بخوانید. با خودم فکر میکردم چه تعداد از مسلمانان قران را بکبار خوانده اند. ترجمه فارسیش را حداقل. این تصور خوبی از یک شخص به عنوان مسلمان نیست که قرآن را نخوانده باشد. در رابطه با شناخت واقعیتر جامعه ایران و هویت فرهنگی لازم است که اسلام و ایران را بهتر بشناسیم

یک مطلبی در مورد مروری بر زندگی آقای محمد مجتهد شبستری در روزنامه اعتماد ملی آمده بود که یک قسمت ان در مورد تاریخیت و قرائت های معاصر از قران بود

"
تاريخيت و قرائت‌هاي معاصر از قرآن
از نظر شبستري حقوق بشر و دموكراسي فرآورده‌هاي عقل بشري هستند كه در گذار زمان پديدار شده و رو به بسط دارند و نمي‌بايد سراغ آنها را از كتاب و سنت گرفت. در واقع قرآن در مورد فهم نوين ما از حقوق‌بشر ساكت است و اين منافاتي با حقايق الهي مندرج در اين كتاب ندارد. شبستري برمبناي هرمنوتيك جديد، منكر هرگونه ادعايي است كه انسان را قادر به احاطه مستقيم بر حقيقت مطلق الهي بداند. چنين ادعايي معادل شيئي انگاشتن خدا و مخالف اصلي توحيد است. معرفت ما در مورد خداوند و دستوراتش، همواره معرفتي صرفا انساني و در نتيجه متغير و غيركامل است. ‌
براين اساس، پيش‌فرض‌ها، انتظارات و پرسش‌هاي مفسر يك متن وحياني را نبايد به‌عنوان نارسايي‌هايي در نظر گرفت كه مانع فهم درست پيام آن متن مي‌شوند؛ بلكه اين امور شروط لا‌زم هر نوع فهمي از وحي هستند. در واقع تنها از طريق سوالا‌ت مفسر و طرز تلقي اوست كه مي‌توان قرآن را وادار به سخن گفتن با خود سازيم. گرچه كه مفسر هم مي‌بايد تا حد امكان از پيش‌فرض‌هايي كه در قرائت خود به كار مي‌گيرد، آگاهي داشته باشد.
همانطور كه فقيهي كه در پي طراحي يك فتواي فقهي است، مي‌بايد از دانش تخصصي كافي نسبت به موضوع برخوردار باشد، كه اين مستلزم اطلا‌ع از مجموعه دانش عصر و توجه به يافته‌هاي علوم جديد است و صرف اتكا به متون سنتي حقوقي كافي نيست؛ به همين ترتيب، كافي نيست كه در كتاب و سنت به جست‌وجوي احكام و قواعدي حقوقي بپردازيم و آنها را از بافت خود خارج كرده و به‌عنوان پاسخ‌هايي براي مسائل معاصر به كار بريم. زيرا بسياري از اين دستورات، پاسخ به مسائل اجتماعي مطرح در عهد پيامبر اسلا‌م بوده‌اند و به سادگي قابل تطبيق كامل بر وضعيت امروز نيستند. ‌
به اين ترتيب است كه شبستري از تاريخيت وحي سخن مي‌گويد. آيات قرآن و حكمت‌هاي پيامبر در چارچوب زبان و فرهنگ عربي عصر پيامبر بيان شده و تنها در آن دوره بي‌نياز از تفسير بوده‌اند ولي در عصرهاي بعد همه آنها بايد تفسير شوند"
منبع : روزنامه اعتماد ملی

Life go on in Tehran
جند وقت پیش در یک سایت آلمانی یک سایت ایرانی معرفی شده بود که عکس های زیبائی از ایران را به نمایش گذاشته. عکس های زیبائی از تهران را میتوانید انجا ببینید.عکس ها از تهران

Wednesday, October 3

این دل من چه می شود

اینروزها با اام پی تری بعضی اوقات رو غزلیات مولوی رو میشنوم
از مجموعه سی دی رسول آفتاب با صدای دکترعبدالکریم سروش

اين رخ رنگ رنگ من هر نفسي چه ميشود
بي هوسي مکن ، ببين، کز هوسي چه ميشود
دزد دلم به هر شبي، در هوس شکر لبي
در سر کوي شبروان، از عسسي چه ميشود
هيچ دلي نشان دهد، هيچ کسي گمان برد
کين دل من ، ز آتش عشق کسي چه ميشود
آن شکر جو برف او وان عسل شگرف او
از سر لطف و نازکي، از مگسي چه ميشود
عشق، تو صاف و ساده اي ، بحرصفت، گشاده اي
چون که درآن همی فتد خار و خسی چه میشود
از تبریز شمس دین دست دراز میکند ، سوی دل و دل من از دسترسی چه میشود