Saturday, March 27

قصد و قرار درسال جدید بهارانه1383

زایش و رویش طبیعت و بها ر بارها تجربه امان شده است مگر نه؟ . عدس ها را در بشقابی ریختم و مقداری آب به انتظار سبز شدنش.
سبز خواهند شد میدانم.
...جند روز بعد
سبزه سبز شد و هفت سین هم به راه.
نشسته بودم سر میز و جشم دوختم به هفت سین. عدس ها سبز شده بودند. سمنو نگرفته بودیم . ماهی گلی هم نبود. پرسید دوستی که سنجد درخت است یا بوته ؟ گشتم در فرهنگ فارسی عمید. یافتم که
سنجد درختی است کوتاه و خاردار، برگهای شبیه به برگ بید، گلهایش خوشه ای سفید و خوشبو، میوه اش کوچک و دارای پوست نازک سرخ رنگ ، مغزش سفید و آرد مانند و شیرین است و بک هسته درازسخت دارد، و آنرا
.چوبدانه و پستانک و پستنگ نیز میگویند. سنجد تلخ در اطراف تهران و شمال ایران یافت میشود و مصرف طبی دارد
دنبال سنجد تو اینترنت میگشتم برخوردم به افسانه مریم بانو و درخت سنجد از دوهفته نامه هفت سنگ
سال نو ایرانی خارج از ایران هم کمتر بوی بهار وعید و سال جدید داخل ایران را میدهد. بیشتر جشن های
در جمع کوچک دوستان و یا جشن های در سالن های بزرگ انجام میشه . دید و بازدید هم کمتر و محدوتر
میباشد . جون مردم به کار و زندگی اینجائی مشغولند.
سال نو روزهای نوروزی هم پای کامپیوتر گذشت. هوا هم جند روزی بارانی وطوفانی بود.
.بهار و سال نو در بم هم غمناک بود انجنان که اخبار و گزارشات اینترنتی خبر داده اند.
وقتی که سال به انتها میرسد ادم میشینه و سالی که گذشته را ارزیابی میکنه مانده ایم به اینکه که چگونه بسازیم خودمان را و خمیرمایه خودمان را به جه سان ورز دهیم، بعضی ها هم طرح و برنامه ای برای آینده خود تدارک میبینند.

یکی از قرارها با خودم این بود که مقداری از وقتم را به یادگیری زبان انگلیسی بپردازم. صحفه انگلیسی و یا فارسی بی بی سی مطالب جالب و متنوعی را برای تدریس انگلیسی ارائه می کند
مخصو صا ًٌ این صحفه ها برای کسانی که تمائل به تحصیل در خارج از کشور را دارند جالب و مفید میباشد.
. مطالبی جهت" آشنائی با زبان انگلیسی"و همچنین " اشنائی با فرهنگ و مسائل و محیط خارج از وطن" دارد، که اطلاعات مفیدی میباشد و به درک واقعیتر از مسائل کار و تحصیل در خارج کمک میکند.
شده شما هم بعضی وقتها به افراط نشسته باشید فقط به گپ زدن و جت کردن و بعد هم به خود بگویید که ای دل غافل کلی وقت گذروندید ، نه آنجنان با حاصل!!؟
.داشتم توی صحفه های ایننترنتی میگشتم این صحفه هم جالب بود
بعضی وقتها بایستی یادگرفتن را نه به عنوان یک اجبار و تکلیف دید ، بلکه به صورت سرگرمی و تفریحی هم میشود یاد گرفت. البته بعضی وقتها همت میخواهد
این تصویر هم از وب لاگ دست جمعی زوزه البته مطالب جالب و خواندنی هم دارند.خوب سبزه سیزده بدر را گره میزنید قرار و قصد امسالتون یادتون نره
over tip

keep open, keep learning, never give up

Sunday, March 14

نسل سوم


سرفراز منصور روزنامه نگار و مشغول در کار رادیو تلویزیون است. او اینروزها مشغول نوشتن کتاب خود میباشد. سرفراز منصور .یک جوان انگلیسی، پاکستانی تبار است . در مقاله ای در مورد نسل سوم خارجی ها ی آسیای بالاخص هندی ها و پاکستانی ها نوشته که خلاصه ترجمه ای از متن انگلیسی را در اینجا مینویسم

ابنروزها تاثیر فرهنگ آسیائی های انگلیسی بر فرهنگ انگلستان مشهود میباشد. کتاب رمان خانم مونیکا علی . که به صورت "تراژدی کمیک" در مورد مسائل فرهنگی شرق و غرب نوشته شده است، به عنوان یکی از بهترین رمانهای سال 2003 شناخته شده است. خانم مونیکا علی در بنگلادش به دنیا آمده و در انگلیس زندگی میکند

.در کانال های رادیوئی تلویزیونی بی بی سی و دیگر کانال های انگلیسی هم آسیائی تبارهای به کار مشغول میباشند. همجنین در کار فیلم ، موزیک و دیگر فعالیت های فرهنگی اسیائی ها به انجام قعالیت مشغول هستند
چیزی که در انگلیسی های آسیائی تبار مشهود است اعتماد به نفس جدید می باشد. این افراد نسبت به تبار خود احساس شرمندگی نمیکنند و تبار آسیائی خود را کتمان نمی کنند. آنها از تبار خود از آن فضیلت مثبتی میسازند و به بیان داستان "زندگی اختصاصی" خود .به شکل دیگر میپردازند
پدرم 40 سال پیش به انگلیس امد. او پاکستان را ترک کرد جائی که همسر و خانواده جوانش در انجا ماندند. و بعد از پیمودن 6000 کیلومتر به سرد نمور انگلیس امد. انگلستان پر از مسائل غریب و جائی که به زبان دیگری مکالمه میشد. پدر من یکی از هزاران .نفری بود که به دعوت دولت انگلیس برای کار به انگلیس آمده بود. آنگلیسی ها احتیاج به نیروی کاری داشتند، برای کارهائی که خود انگلیسی ها رغبتی به آنجام آن کارها نداشتند
.انگلیس به کارگر برای کار در کارخانه ها ، راننده اتو بوس ، پست جی و غیره... احتیاج داشت. مهاجران خارجی مشتافانه مشغول به اینگونه کارها شدند
.مهاجران خارجی به دلیل اقتصادی به انگلستان دعوت شده بودند
"مسئله اقتصادی" و "نقطه نظر اقتصادی" دید مهاجران را نسبت به محیط و محل زندگی جدید تعیین و مشخص می کرد.برای پدرم پاکستان همیشه وطن او بود و اما آنگلستان، جائی بود که به او کار داده بود و او به آنجا آمده بود که بتواند زندگی بهتری را به .خانواده خود عرضه کند. زندگی بهتری که اگر ما در پاکستان مانده بودیم محتملاً نمیداشتیم
آمدن ما به انگلستان امکانات جدیدی را به ما ارائه می داد، اما همزمان خطرات جدیدی مشهود میشدند. وقتی که شما نسل اول مهاجر هستید "وطن" مشخص است کجاست. وطن و یا میهن جائی است که شما به دنیا آمده اید و پرورش یافته اید و تحصیل کرده اید.
.یکی از چیزهائی که مهاجرانی که بچه داشتند و از آن غافل بودند این بود که نسل دوم مهاجران مشکلات بیشتری نسبت به نسل اول با محیط جدید خواهند داشت
یکی از ناراحتی ها و ترس " نسل پدری ا م" این بود که ما بجه ها خودمان را به عنوان یک "فرد مسلمان آسیائی تبار" فراموش کنیم. و به جای آن مانند انگلیسی ها بشویم . "انگلیسی هائی با صورتی تیره"
برای پدرم این بهترین خواسته که ما بهترین تحصیلات را در انگلستان داشته باشیم ، در محیط و جائی که "توانائی ، استعداد" ، "بازدهی و راندمان کاری" پاداش داده میشود. این آزادی ، نعمتی بو که ما میتوانستیم بشویم انجه که ما میخواستیم بشویم. بدترین جیز در رابطه با این همه آزادی این بود که ممکن است ما منحرف بشویم!. پدرم ترس از این داشت که وفتی ما بزگ بشویم نسبت به خانواده احساس مسئولیتی نکنیم و خود را نه به عنوان عضو یک خانواده بدانیم بلکه یک شخصیت فرد گرا. او میخواست که ما آزاد باشیم .اما نه خیلی آزاد
من سه سالم بود وقتی که بقیه افراد خانواده ام در سال 1974 به پدرم ملحق شدم.ما در 50 کیلومتری لندن نزدیک شهر صنعتی لاتون زندگی میکردیم. خاطره ام از پدرم این بود که
.او با اتوبوس از سر کار میآمد و مادرم هم در خانه خیاظی میکرد
مانند بیشتر خانواده های مهاجر در این زمان ما یک خانواده از طبقه کارگران بودیم. پول کم بود و میبایستی که عاقلانه و هشیارانه خرج میشد. اگر چیزی میبود که امکان خرید و به دست آوردن ان نبود و یا در وسق و قدرت خرید ما نمیبود از آن صرفنظر میشد . ما به تعطیلات و مسافرت تفریحی نمیرفتیم زیرا که تعطیلات سودمندی را دنبال نمیکرد ، به عبارت دیگر سود مادی را در پی نداشت.
تو مدرسه هم درس و امتحان مهم بود و والدین میخواستند که ما بهتر از "وستان خانوادگی مهاجر" دیگر باشیم. کار و فعالیت هر فعالیتی برای انجام دادن بود،اما مهترین کار و فعالیت بزرک تحصیلات عالیه بود.
خانواده های کارگر مهاجر نسل پدر من "موفقیت تحصیلی فرزندانشان"را به اینصورت استفاده و تفسیر میکردند که تصمیم آنها در آمدن به کشور خارجی درست بوده است و آنها عمل خوب و صحیحی انجام داده اند.
من تصمیم گرفتم که پسر خوبی باشم و اغلب هم جنین بودم. من عربی را درخانه یاد گرفتم و میتوانستم قران را بخوانم. وقتی که ماه رمضان می امد . یک ماه در سال از قبل از طلوع آفتاب تا غروب آقتاب از خوردن و آشامیدن پرهیز میکردم . روزه میگرفتم. در طول مدت مراسم مذهبی من با پدر و برادرم به مسچد میرفتم و به عبادت و اجرای مراسم مذهبی میپرداختم. من این شعائر مذهبی را اینروزها به جا نمی آورم اما این آداب مرا دنبال میکنند و من امیدوارم که خداوند نافرمانی ، نادانی مرا ببخشد.

همزمان با اینکه خانواده ام میکوشند که دور مرا با مذهب و هویت پاکستانی بپوشانند من در معرض نفوذ دیگر تاثیر و تاثرات محیطی قرار گرفته بودم. در مدرسه ام من تنها آسیایی در کلاس درس بودم. تلویزیونی که من میدیدم ، کتابهائی که میخواندم و موسیقی که گوش میکردم همه امریکائی و غربی بودند. همه این جیزها با قسمت دیگر هویت من صحبت می کردند. من کتابهای مختلف میخواندم و موسیقی از دورهای دور می شنیدم و جشم هایم را روی هم میگذاشتم و به رویا فرو میرفتم . و به دنیای دیگری می اندیشیدم که خیلی بزرگتر از دنیائی می بود که ما در آن زندگی میکنیم. من زندکی پر هیجان دیگری را دنبال میکردم . زندگی پرهیجان دیگری ، انچنان که در آهنگ
Bruck Springsteen
براک اسپینگستن میخواند. در مورد جائی و شهری که مملو از بازنده گانند و شما میتوانید سوار ماشین بشوید و با معشوقه تان که او را دوست میدارید این شهر را ترک کنید.
این تاثیرات دوگانه "انگلیسی" و " آسیائی" در جنگ و جدال درون من نوجوان بود و هر کدام از این تاثیرات دو گانه در تلاش بودند که مرا به فرزند خواندگی خود قبول کنند
هر کدام از من شخصیتی بسازند مجزا از شخصیت یگر. تنها راه کنار آمدن با این وضعیت تجربه کردن هر دو جهان مختلف در محیط خانه و خارج ازخانه میبود. ما بچه های نسل دوم مهاجران احساس حاکی از اعتماد به نفس را نداشتیم که ما "انگلیسی ها واقعی" میباشیم ، ما احساس میکردیم که ما "پاکستانی واقعی" هستیم. البته که ما در مقابل دوستانمان سعی
میکردیم خودمان و هویتمان را جنان بنمائیم که نشان ندهد که ما از اختلافات و تناقضات فرهنگ پدریمان و فرهنگ کشور مهاجر ساخته شده ایم.
من کالج را ترک کرده و به دانشگاه رفتم و بعد هم به کار در رسانه های جمعی مشغول شدم. امروزه در کانال 4 تلویزون به کار اشتغال دارم و همچنین برای روزنامه های انگلیسی مقله می نویسم. فکر می کنم به جائی که از انجا آمده ام/ من به شهری بازگشتم که دوستانم و آشنایانم در آنجا زندگی میکنند و من کودکیم را آنجا گذرانده ام.
غیر باورانه مینماید که من درجائی هستم که موفق به نظر میایم. شاید که مقداری از موفقیتم نتیجه استعداد فردیم می باشد، ولی بیشترین موفقیت را مدیون خانواده ام هستم که به من اجازه و امکانات مختلفی را ارائه دادند. موزیک و آهنگ براک اسپراینگستن که الهام بخش من بود که رویای خود را دنبال کنم و راضی نشوم به چیزی کمتر از آن.
وقتی که نوجوان بودم فکر اینکه به عنوان روزنامه نگار و یا کار در تلویزیون برایم مسخره جلوه میکرد. من فکر میکردم که اینجور چیزها اتفاق نمی افتاد مگر اینکه شما "آدم های درست " را ملاقات کنید. و آدم های درست و مناسب همیشه "مردان زنان سفید پوست نگلیسی" بودند.

اینروزها نسل سوم مهاجرین آسیائی در انگلیس به مراتب آزادتر سابق میباشند و آنها میتوانند آ ن بشوند که خود می خواهند، تنها چیزی که مانع آنها می شود خانواده آنها میباشد.
نسل سوم آسیائی ها مهاجر که من با آنها صحبت کرده ام احساس اعتماد به نفس خوبی را دارا می باشند . اعتماد به نفسی که به آنها اجازه میدهد به لحاظ احساس مسئولیت جمعی ملی خود را کنترل بکنند و تصمیم بگیرند که جه چیزهائی به صلاح برادر و خواهر کوچکتر و یا خانواده خود می باشد.
این مسئله به این خاطز میباشد که جیرهائی که اسیائی میباشد از غذا گرفته تا موسیقی و نویسنده های آسیائی بیکباره مد شده اند. اما با موفقیت خطر ها هم می آیند.
نسل اول مهاجران آسیائی می دانستند که آنها آنگلیسی نیستند.
نسل دوم میخواستند که آنگلیسی باشند اما آنها بطور کامل مورد فبول آنگلیسی ها نمیشدند
بیشتر نسل سومی ها با موفقیت به عنوان انگلیسی مورد فبول جامعه انگلستان و اقع شده اند.
نسل سومی ها فرهنگ انگلیسی را قبول کرده اند. آنها بطور واقعی ارتباطی با فرهنگ مکانی که پدر بزرگ و و مادربزرگ ان از انجا آمده اند ندارند و همچون همترازان انگلیسی خود با فرهنگ انگلیسی آشنا و از آن فرهنگ تغدیه می شوند ، که از طرفی این نقطه مثبتی میباشد.
اما متاسفانه یک "انگلیسی اسیائی تبار" از این نسل سوم بسیاری خصلت و خصوصیاتی را که او را با دیگر انگلیسی ها متمایز می سا زد از دست می دهد،
مثلاً زبان ، احترام به خانوادها با و به اینصورت یک سری خصوصیات که پدرم آنزمان قدیم ترس از بین رفتنشان را داشت رخ داده است. از دست دادن بعضی خصوصیات مثبت فرهنگ شرقی
به عبارتی دیگر تبدیل شدن به " انگلیسی های با پوست تیره. "
بزرکترین مسئولیت و تکلیف نسل سومی های مهاجران این است که چگونه میتوان شهروندی با مسولیتی در انگلستان مدرن باشند، بدون اینکه همه چیز را در مورد گذشته فرهنگی خود را فراموش کنند.

Tuesday, March 9

به کحای این شب تیره بیاویزم فانوس خود را


.نه فانوسی در دست دارم و نه جراغی در برابر، می درخشد چون مهتابی و یا ستاره ای ، صحفه مونیتری، در برایرم . کلی با هم ایاق شدیم چرا که فراتر از ستاره میبردم. برقش چشمم رو میزنه از بس که پا به باش کلی شب نشینی داشته ام
سیم و کابل هایی که بند پاهاش بود باز کردم که مانع گردش و همنشینیمون نشه
به بیان دیگر کامپیوترم لپ تاپ شده. مثل اینکه ستاره سیاره شده. حالو دیگه نه او مرا به گردش وب لاگی و سفر سایبر اس پیس میبره. که من هم لاپ تاپ رو به گردش اینبر و آنبر اتاق میبرم و شاید فردا همراه شود به گردش بیرونی مکانی زیر سایه درختی سبز و کنار آب روانی. به انتظار بهاریم و گرم شدن هوا.
.اینجا دیشب برف امده در انتهای شب صدای خش خش پارو کردن برف می آید. یک نفر در دل شب پاک میکند راه را
در آلمان صاحبخانه موظف به تمیز کردن جلو درب خانه اش است. برای تمیز کردن راه زمانی مشخص شده است. اگر در این قسمت راه جلو خانه برف تمیز نشده باشد و اتفاق ناگواری بیافتد مثلاً پای کسی لیز بخورد ضربه ببیند و یا بشکند. میتوان صاحبخانه ای .که در حوالی این راه زندگی میکند به محاکمه کشید
بی فانونی بد است. شهر بی فانون جنگلی را می ماند بی امنیت. قانون حمایت از حقوق شهروندی همه شهروندان هم نعمتی است.

داره لپ تاپ مد مبشه اینجا . بعضی دانشگاه ها ، کتابخانه ها و رستورانها ایستگاه ارتباطی بی سیمی برای وصل شدن به اینترنت دارند و دانشجویان ، مشترکان یا مشتریان می توانند به اینترنت وصل بشوند. میل چک کنند یا اخبار روز و وضعیت بورس اقتصادی رو ببینند یا جت بکنند و هزاران افعال دیگری که با کمک کامپیوتر و اینترنت میشود انجام داد.
دغدغه زمان در کذر را پیدا میکنم و بهروری از موج به روز شدن اطلاعات . سیلابی است که سیرابم نمیکند و تشنه تر از تشنگی مبهوت زل زده در برابرش.
.کنجکاویم" به یادگیری نوی میخواندم"
بیش از همیشه احساس نیاز میکنم به اینکه یاد بگیریم که چگونه باد بگیریم؟
.تو درس مدرسه هامون کمتر به این موضوع پرداخته شده بود ، یاد گرفته بودیم که چکونه حفظ کنیم و مشق عید قبل از موقع بنویسم تا فرصت تفریح بیشتری داشته باشیم
.می گه تشنگیت به یاد گرفتن نیست . آدم می خواهد که بداند. آدمی کنجکاو دانستن است
.خیلی بده، این احساس کنجکاوی را از دست دادن و یا این احساس کنجکاوی را نداشتن

نمایشگاه کامپیوترٍ و ارتباطات سی بیت سال 2004


هفته دیگر نمایشگاه وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی الکترونیکی اینترنتی سی بیت در شهر هانوفر آلمان آغاز به کار میکند
.زمان نمایشگاه 18 تا 24 مارس. ارتباط الکترونیکی ، کار و تفریح و سرگرمی نقطه ثفل نمایشگاه سی بیت امسال میباشد
.جمع شدن وسائل الکترونیکی تفریحی و کامپیوتر ی در خانه پروژه ای است که مایکروسافت قرار است در قسمتی از نمایشکاه به نمایش در آورد
.ارتباط بین خانه ، محل کار و خارج از خانه با مولتی مدیا پروژه دیگری است که توسط تولید کننده چیپس الکترونیکی اینتل دنبال میشود
.تلفن موبیل جدید . تلفن تصویری و ویدئوئی ، صوتی ، برای شنیدن موزیک ، دیدن ویدئو کلیپس و یا فرستاد ن" ویدئو کلیپس" به کمک تلفن موبیل. و همجنین بازی های سرگرمی الکترونیکی در سی بیت امسال مورد توجه فرار گرفته است
.دوربین های دیجیتال جدید و همجنین و وسایل صوتی و ویدوئی فابل حمل هم در نمایشکاه امسال جای خاص خود را دارند
.بیشتر شرکتهای کامپیوتری و اینترنتی تولیدات جدید خود و وسائلی را که در آینده نزدیک به بازار ارائه میکنند ، برای اولین بار این وسائل را در این نمایشگاه به نمایش در می آورند
.مونیتور های سطح مسطح " و " دی وی دی رایتر" با سرعت های بالا هم محصولات جدید دیگری است که در سی بیت معرفی میشود"
اخبار این نمایشگاه به صورت تصویری ، صوتی و صحفه های اینترنتی قابل دسترسی است

عکس زنان کارگر پاکستانی را نشان میداد که در حال خشت آجر گلی زدن بودند. برای درست کردن 1000 خشت گلی جیزی در حدود 2 دلار به آنها مزد می دهند . دیروز در 8 مارس در گوشه های مختلف جهان ، تطاهرات روز زن انحام شد.
روز زن در ایران
عکسهای از روز زن در جهان از بی بی سی
جدید هم البوم عکس سمت راست این وب لاگ عکسهائی از ایران ، پاریس . به مرور عکسهای دیگری هم به این مجموعه اضافه میشود
لینکهای مربوط و نامزبوط به این نوشتار
لینگستون یه صحفه انترنتی با کلی ادرس در مورد موضوع های مختلف . امکان اضافه کردن لینک هم میباشد
.برای یادکیری انگبیسی تلفط و گرامر و متون داستانی جالب و با معنی را شنید و همزمان متن را روی صحفه مونیتور مشاهده کرد. به نظر م مربوط به یک کروه مسیحی میباشد
.ژرف ترین عکس های هابل از کیهان منتشر شد نقل از بی بی سی در همین رابطه به انگلیسی

گزارش خبرنگاز سویئسی از وضعیت کودکان خیابانی در تهران از رادیو فردا