فصل خزان
باد میوزد و فصل خزان شده، آخر هفته است، صبح شنبه برای دویدن رفتم کنار دریاچه آلستر. دریاچه آلستر در وسط شهر هامبورگ واقع شده و به شهر هامبورگ جلای خاصی داده است. در طول ساعات مختلف شبانه روز هزاران نفر به گردش ، قدم زدن و دویدن در اطراف این دریاچه میباشند.
هفته ای که گذشت نمایشگاه کتاب در شهر فرانکفورت بود، فکر نکنید که اغلب افراد اینجاا به دیدن این نمایشگاه میروند. من که اغلب برای کتاب خواندن فرصت کم می آورم. مدتی است که از ساعات اون لاین بودن خود کم کرده ام به امید اینکه بیشتر کتاب بخوانم. امسال کشور کره جنوبی به عنوان کشور اصلی مهمان در نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت بوده. کره شمالی بدون توضیح از شرکت در نمایشگاه کتاب خودداری کرده. امسال " کتاب های شنیدنی " رشد بیشتری داشته. کتابهای شنیدنی کتابهائی گفته میشوند که متون کتاب به صورت فایل های صوتی روی سی دی میباشد. نقل شده که در آینده میشود کتابهای الکترویکی را از طریق تلفن موبیل دریافت و مطالعه کرد.
چند وقت پیشتر که ایران بودم دیدم که مردم بخصوص جوانان خیلی زیاد از پیام کوتاه " اس ام اس" برای فرستادن جک و فکاهی های دسته اول، یا دست چندم استفاده میکنند. توی روزنامه دنیای اقتصاد نوشته بود که مخابرات ایران برای پیام های طنزآلود ماهی یک ونیم میلیاردها تومان از سود میبرد.
در نمایشگاه کتاب در نشستی تاثیر تلویزیون بر روی مطالعه بررسی کرده بودند، یکی از این نتایج این بود که کسانی که زیاد تلویزیون نگاه میکنند کمتر مطالعه میکنند. تلویزیون باعث چاق شدن ، احمقی و افسردگی آدمی میشود. چاق شدن بخاطر کم تحرکی، احمقی به خاطر اینکه اطلاعات ارائه شده اغلب یکطرفه و ناقص میباشد. افسردگی به این خاطراینکه خیلی از فعالیت ها شخصی ، اجتماعی را آدمی بایستی خود تجربه کند. آنهائی که زیاد تلویزیون نگاه میکنند تمائل کمتری به تجربه شخصی، برخورد و ارتباطات جمعی نشان میدهند.
عده ای معتقدند که تلویزیون باعث میشود که قدرت تخیل و فانتازی کودکان رشد کرده و باعث خلاقیت آنها میشود. شاید مهتر از تماشا کردن جه دیدن و افراط و تفریط نکردن باشد.
بالاخره این هفته در دو شب متوالی جهارشنبه و پنج شنبه شبکه یک تلویزیون آلمان فیلم " پیش از سقوط،" روزهای
آخر هیتلر را به نمایش گذاشت. سربازان ارتش سرخ در اطراف برلین بودند و شهر را محاصره کرده بودند و دیکتاتور بزرگ که در آغاز خواب فتح دنیا را در سر میپرواند ، هنوز هم بی اعتنا به نابودی ارتش و نیروی نظامی و مردم بی پناه به فرمان و دستور دادن میپرداخت. چه دور و بی اعتنا بود از واقعیات.
شروع کرده ام به خواندن کتاب " پله پله تا ملاقات با خدا" که در مورد زندگی جلال الدین مولوی میباشد،
" ...در طی مسیر با کلام شیخ وموسیقی ساربان در عالم شعر و موسیقی نفوذ میکرد . در لحضه های فراغت وقتی از مطالعه و کتاب خاطرش میگرفت ، در تماشای دگرگونیهای افق ، وسیله ای برای دفع ملال می یافت. سفر با کاروان برایش خیال انگیز و پر هیجان بود. مسیر در افقهای ناشناخته طلوع و غروب خورشید وماه را برایش رویا انگیز میکرد. جاده های پر غبار، دره های سایه ور و قله های ابرآلود روح رویائی او را به سوی دنیای ماورای حس میخواند......"
حسن ختام بزرگداشت مولوی از بی بی سی