Tuesday, August 21

فیلم خانواده من
دیوارهای شهر
دیشب تلویزیون آرته فینم دیوار شهر خانم افسر سونیا شفیعی را نشان داد. دیوار های شهر، فیلم یک داستان واقعی از زندگی خانوادگی خانم افسر سونیا شفیعی میباشد.
خود خانم شفیعی در ایران فلسفه و فیلم خوانده وسالهای زیادی را در سوئیس زندگی میکند در سفری به ایران زندگی خانوادگی خود را به نصویر کشیده است. او در مصاحبه ها و صحبت های خود با مادر ، مادر بزرگ ، خواهر ، خاله و دیگران اعضای خانواده . رنج محنت و مشکلات زنان خانواده اش را به نمایش در اورده است. فیلم فوکوس کرده بیشتر روی زندگی سه نسل زن خانواده ، مادر بزرگ ، مادر ، و دختران ، این فیلم تا حدودی نمونه ای از چالش زن ایرانی در جامعه مرد سالاری زمان مادر بزرگ تا به امروز ایران را نشان میدهد..
مادر بزرگ به اجبار در سن 13 سالگی به خانه شوهر میرود. شوهر مادربزرگ مرد هوسران و معتاد ، حاصل این ازواج دو فرزند ناخواسته. مادر بزرگ به خاطر آبرو و به اجبار خاطر بچه ها به زندگی با شوهری که دوست ندارد ادامه میدهد. چون پدربزرگ معتاد توانائی کار هم نداشت مادر بزرگ مسئولیت کار در بیرون را هم به عهده میگیرد. مادر بزرگ از رنج و مشکلات خود میگوید ، از زحمات طافت فرسای خودش میگوید. او با تلاش و کار خود خانه ای را تهیه میکند. و جور پدربزرگ هم میکشد و پدربزرگ جون سایه مردی در خانه.
یکی از دخترهای مادر بزرگ یعنی مادر سونیا هم با مردی ازدواج میکند. مشکلات از همان روزهای اول ازدواج آغاز میشود. در روز بعد از ازدواج شوهر مادر را به بی عفتی متهم میکند ، مادر تعریف میکند که او از خودش مطمئن بوده و میگوید بیا به بیمارستان و نزد دکتر برویم ، و دکتر میتواند برای تو پاکدامنی و عفت مرا ثابت کند. پدر میگوید که پولی برای رفتن به دکتر ندارد. پدر میگوید که من دختر باکره میخواسته و بعد هم خودش به هوسرانی و اعتیاد روی می آورد. مادر برای حفظ آبرو و به خاطر بجه ها این زندگی را تحمل میکند .
مادر از پدری میگوید که دلش را به دیدن عکس لخت زنی خوش کرده میگوید . مادر می گوید که من عریان شدم و به شوهرم گفتم ببین من که موجود زنده هستم و حرف میزنم . تو چرا دلت را به یک عکس خوش کرده ای.
مادر که تحمل زندگی در خانه شوهر بد اخلاق ، خشن و کتک به زن را نداشته می خواهد که به خانه مادریش یعنی مادربزرگ برگردد. اما آنها قبول نمیکنند. حتی با مادر هم دعوا میکردند که او باید با شوهرش بسازد.
بعد در مصاحبه بعدی مادر بزرگ از بی کاری پدربزرگ و فقر خودشان گفت و اینکه پدر بزرگ که کار نداشت و او هم بارای نان دادن سه نفر دیگر نداشتند.
پدر معشوقه پیدا میکند بعدها هم طلاق ، و دو خواهر کوچک از هم جدا میشوند. در مصاحبه سونیا و خواهر دیگرش از دادگاه خانواده میگویند از جدا شدن پدر و مادر و مبهوت بودن خودشان در عالم بچگی. از جدا شدن دو خواهر دوست داشتنی از یکدیگر و همچنین از مشت و آذیت آزار نامادری.
یکی از خواهران نزد پدر می ماند و دیگری نزذ مادر.
خاله سونیا پادرمیانی میکند و دو خواهر بعد با هم زندگی میکنند. پدر میمیرد، مادر و خواهران بر سر قبر پدر حاضر میشوند ، مادر میگوید من ترا میبخشم ، خدا از سر تقصیراتت بگذرد.
مادر تمام تلاش خود را میکند که بچه ها درس بخوانند. او به رختشوئی میپردازد و خیلی کارهای ابروندانه دیگر انجام میدهد که دختران به تحصیل بپردازند.
خاله از آن روزهائی تعریف میکند که سونیا امتحان برای کنکور داشت و تعریف میکند که مادر به یک ساندویچی میرود و سفارش ساندویچ میدهد او خودش نمیخورد. برای بچه اش سفارش میدهد . مادر میخواسته که دخترش برای فردای امتحان بنیه داشته باشد. بعد از خوردن ساندویچ مادر که پول و آهی در بساط نداشته دخترش را بیرون میفرستد و به خاطر اینکه جلو دخترش شرمنده نشود. بعد به صاحب ساندویچی جریان را تعریف میکند ، که من پول ندارم و بچه ام هم فردا امتحان دارد، هر وقت پول داشتم برایت می آورم . ساندویچی هم با معرفتی میکند و قیول میکند و یک ساندویج هم می دهد که مادر شب به دخترش بدهد.
بعد هم ازدواج خود سونیا پیش میاید ، سونیا شوهر آینده اش را خودش انتخاب میکند. بعد از ازدواج شوهرش با کار کردن و فعالیت بیرون از خانه سونیا مخالفت میکنند و از شکل لباس پوشیدن سونیا ایراد میگیرد و سعی در محدود کردن او را دارد. 4 سال از این ازدواج میگذرد و سرانجام او از شوهرش طلاق میگیرد.
مادر از دخترش سونیا میگوید که با فهم ، مهربان ، اهل مطالعه و کتاب بود و از طرفی از شوهری که ارزش سونیا را درک نکرده بود. سونیا از روز خداحافظی و جدائی شان میگوید و آن زمان اتنخابات ریاست جمهوری بود و پیروز شدن آفای خاتمی در اتنخابات. و اینکه امید دیگری در دل مردم شکوفا شده بود.
دوربین آهسته میجرخد ، مصاحبه ها خیلی نزدیک هست با آدمها فیلم شفاف است و صحبتها باز و اشکار نگاهی به درون روابط خانواده ای ایرانی است. دوربین و فیلم فرصت به تماشاچی میدهد که در مورد این روابط فکر کند و تصویر کلیشه ای رسانه های غربی را نسبت به ایران ملایمتر میکند. فیلم خیلی عاطفی احساسی و داستان غم و رنج خانواده من اشک را در جشمان ادمی روان میکند.
اینجا یک مصاحبه رادیوئی با خانم افسر سونیا شفیعی رو میتوانید بشنوید که به انگلیسی می باشد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home