در امتداد جشنواره فجر
بيست و يکمين جشنواره فيلم فجر که روز شنبه 12 بهمن در تهران آغاز به کار کرد، به يک معنی جشنواره ای متفاوت است. از يک سو بزرگان سينمای ايران در آن غايب اند و از سوی ديگر سينماگرانی که نخستين کار خود را بر پرده می برند در آن غالب. دامه از بي بي سي
اينروزها كه جشنواره فيلم شروع شده به اين فكر افتادم كه چرا سينما و فيلم به عنوان هنر هفتم ميشناسن . بعد دنبال هنر يكم تا هفتم گشتم ؟ و اين ليست را در مورد هفت هنر نوشتم نمي دانم ترتتيب و هنرها به همين صورت صحيح ميباشد؟!!؟
شرو ع كردم به شمردن هفت هنر
نقاشي هنر اول است
نويسندگي هنر دوم
موسيقي هنر سوم
رقص و اواز هنر چهارم
عكاسي هنر پنجم
تئاتر هنر ششم
سينما هنر هفتم
هنر هاي ديگه هم وجود داره كه در اين ليست نيامده . مثل هنر عشق ورزيدن كه ميگن مهمه و اريش فروم هم در موردش كتاب نوشته
خوب زندگي كردن هم يه هنره
همينطور خوب مردن
وبلاگ نوشتن كه هنر نيست و يا ... چرا؟
اينروزا هنوز مشغولم به خواندن كتاب دنياي سوفي و سيري در فلسفه رسيدم به افلاطون. افلاطون در بازگوئي مرگ سقراط تناقض هاي بين روابط حاكم بر روابط اجتماعي و واقعيات و ايدهال هاي جامعه وجود دارد به وضوح و شفاف بيان كرده است
افلاطون ميگه كه تمامي پديده ها و چيزهايي كه در اين دنيا مشاهده مي كنيم سايه ها و تصاويري هستند از شكل ها و قالبهاي واقعي .
افلاطون به واقعيتي در دنياي معنا اعتقاد داشت و و اين واقعيت را جهان عقيده يا دنياي معنا مينامد. و راه فيلسوفي هم گذر از تصورات نامعلوم و ناروشن به سوي ايده هاي واقعي مي دانست , ايده هائي كه در پشت پديده هاي طبيعي پنهان هستند
مشغول به كتاب خواندن كه به قول شريعتي چه فراموشخانه خوبي
يكي از كارها كه من خود را در اغوش ان ميفكنم و سرم را در سينه انها ميفشردم تا فراموشم كنم كتاب بود و چه فراموشخانه خوبي!!
و كتاب دنيا را و ادميان را چندين هزار ان برابر ميكرد و هر روز دنيا گسترده تر و ادمها بيشتر . و از همه بهتر تاريخ و فلسفه و هنر و من خوشبختانه عاشق اين هر سه و اشناي اين هر سه و اين سه مرا در سرتاسر دنيا ميگرداندند و با همه اشنا ميكردند مگر نه بگفته امرسون . مورخ كسي است كه با همه انسانهائي كه امده اند معاشر ميشود؟ مگر نه كه مورخ كسي است كه در همه قرون و همه جامعه ها و با همه شخصيت ها زيسته است؟ و فلسفه ! مگر نه فيلسوف كسي است كه در طول تاريخ با همه كساني كه خوب و عميق و زيبا فكر ميكرده اند انديشيده است و گفتگو داشته است؟
چه خوب! و من چه رندانه زندانم را, زندان تنگ و تاريكم را و غربتم را و بيكسي ام را از ياد ميبردم و ياد خويشاوندانم , وطنم, خانه ام و همزبانم و انجا را كه بودم و انجا را كه بايد ميرفتم و ," اشتباهاً" به اينجا افتادم فراموش ميكردم ...... چه خوب
برگرفته از مجموعه اثار 13هبوط صحفه 53
امروز هم از نامه اقاي سحابي دلم گرفت كه خواهان اعدام خودش شده بود !!! و بعد يه مطلبي از بهنود در همين مورد كه چه دردي ميكشي مهندس ؟. البته قراره كه اين نامه هم پيگيري بشه ! خوشبين بايد بود مگه نه؟
انگار كه اين نامه نگاريهاي هنوز ادامه داره . اقاي هاشمي شاهرودي هم به نامه سحابي پاسخ داده
مهندس سحابی به كميسيون اصل ٩٠ دعوت شد
يه مطلبي هم تو شيرازه ديدم در مورد وضعيت موزيك كلاسيك ايران يه جوري از سياست برگرديم دوباره طرف هنر
0 Comments:
Post a Comment
<< Home