Wednesday, January 1


سال نو ميلادي
2003
مبارك باد




در جمع كوچك دوستانه شب اخر سال و اغاز سال نو ميلادي را جشن گرفيتم
يكي از دوستان مكزيكي طبق سنتي كه در بعضي از قسمتهاي ايتاليا و اسپانيا و مكزيك مرسوم است يه غذايي درست كرده بود با عدس , هويج , پياز و مخلفات ديگر
مي گفت كه رسم بر اين است كه شب اخر سال اين غذا رو ادم بخوره
غذاي ساده اي بود يه چيزي شبيه عدسي ولي اين غذا رو به اين نيت ميخورن كه ادم در سال جديد پولدار بشه
ساعت 12 شب هم ميگفتن كه بايد دانه هاي انگور را خورد و با طنين ناقوس كليسا كه دوازده بار در ساعت 12 به صدا در مي ايد بايستي كه 12 ارزو و حاجت رو بيان كرد
كه در 12 ماه اينده سال جديد براورده شود
اين دوست مكزيكي ما انگور پيدا نكرده بود و انار خريده بود و ما هم به جاي ان دانه هاي انار رو خورديم ولي هميچين ساعات احر سال سريع گذشت كه هنگام خوردن دانه هاي انار فكر كردم مسابقه انارخوريه
يه رسم ديگه هم هست كه يه قطعه كوچك قلع رو داغ ميكنن كه ذوب بشه و بعد ان را روي يه صحفه اي وارو ميكنند و بعد از سرد شدن قلع از روي شكل ايجاد شده اينده رو پيش بيني مي كنن
در طول شب هم ترقه و فشفشه هم به راه بود در نقاط مختلف شهر
يادم افتاد به چمران و چهارشنبه سوري دو سال پيش

ميگن كه اين رسم و رسوم ها براي اين است كه ادمي به خودش بياد و چارچوبي و هدفي براي زندگي خودش پيدا كنه و در كسالت تكرار روزها نپوسه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home