Sunday, November 3

اسباب كشي

اسباب كشي در راه است مي ريم به اپارتمان جديد . نه نمي خواهد تبريك بگي از يه اپارتمان اجاره اي ميريم به يه اپارتمان ديگه. از طبقه سوم يك ساختمان به طبقه چهارم يه ساختمان ديگه بدون اسانسور
از پنجره اتاق اين اپارتمان كه بيرون رو نگاه ميكني پنجره هاي خانه هاي روبرو رو ميبيني و مردمي رو كه در ان اپارتمانها زندگي ميكنن هر پنجره مثل يه صحفه تلويزيون
يكي تو اشپزخانه غذا درست ميكنه , يكي ديگه اطو مي كنه , ان ديگري تلويزيون نگاه ميكنه , يكي نشسته پاي كامپيوتر
ان زمانها يه اهنگي مي خوندن
پنجره پنجره
پنجره هاي اميد و شادي
پر شده پر شده
در هر شهر و دياري
............
اخ چرا بعضي از اين وب لاگها پر غم و غصه و بي اميد
بيابوني هستن و نالان , پرنده زنداني ,دل گرفته

اما من ميخوام از اميد بگم با اين شعر

زندگي قفس كوچك تنهايي نيست
كه ببندد ره پرواز به بال و پر ما
زندگي چشمه جوشان سخاوتمندي است
كه هر كس بر وسق وجود ش برگيرد از ان اب


0 Comments:

Post a Comment

<< Home