Saturday, September 14

هاج واج
زين دو هزران من و ما اي عجبا اين چه منم

اينه گر نقش تو بنمود راست
خود بشكن اينه شكستن خطاست

پرسيدي چه ميكني اينروزا؟
هيچي!!! قوز كردم زل زدم به اين صحفه مونيتور

بدون ايكه متوجه اش بشم يه هو حاج خانم هم وارد اتاق شد

گفت: چي توي اين پيدا كردي كه ايجوري زل زدي بهش

من كه انگار از سياره اي ديگري باا لجبار دوباره به اين ربع خاكي مسكون فرود اومده بودم خودم جمع جور كردم
گفتم:والله من همش در حال سرج و جستجو كردنم
اگه پيداش كرده بودم كه انقد دنبالش نميگشتم

گفت: كم كم خودت هم گم مكني تو اين گشت و گذارت اينترنتي ات . تو اين صحفه حسن تو اون وب سايت حسين !!! گفتم: نمي دونم شايد تو راست بگي ولي اگه پيداش بكنم ارزشش داره كه منم گم بشم
نمي دوني اون چيزي كه دنبالشم انقد ارزشمنده كه بدون اون اصلاً خودم نيستم؟ چيجور برات بگم يعني كه من هستم ولي خودم نيستم. اين مني هستم كه مي خوان باشم و مي خواي باشم . و من دنبال خودمم!! و او

هاج واج مانده بود كه چي چي ميگم ؟

گفت فكر كنم عوارض جانبي اين صندوقچه است كه ترا هم گرفته اشاره كرد به كامپيوتر و مونيتور ...و
شايدم هجمه هاي فرهنگي باشه چي بگم از روزي كه پاي اين تو خونه باز شده يه ادم ديگه شدي

خواستم با كمك مثال از حال خودم براش بگم
وقتي كه صبح بيدار ميشم و توي اينه كه خودم رو مي خوام ببينم تصويرهاي گل منگلي مختلفي از من رو اينه نشون ميده
يكي يكي همشون رو برنداز ميكنم و وسط انها دنبال خودم ميگردم ....ولي
اين جستجو مدت زيادي طول نميكشه
چون بايد برم سره كار
چون يكي از منها ژوليده ريش نتراشده و انكارد نشده خودشه ميندازه جلو
به من ريش نزده اشاره ميكنه و ميگه بدو صحبونه رو بزن كه به اتوبوست برسي واب به جوش اومده. صذاي قل قل اب . طعم چاي ناشتاي صبح مرا از جستجوي خود بازميداره!!! و

چي بگم كلي سوالام بي جواب مانده! دنبال جو اب توي اين صندوقچه ميگردم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home