Monday, July 23

در راه

دلم برای دلتنگی هم دلتنگ شده.
دلزده از همه چیز شده بودم و برای همه چیز هم دلتنگ . از تنهائی اش دلتنگ شده بودم . به خاطر آشنا ئی ام به احساس تنهائی، نه به خاطر تنهائی ، که بعضی وقتها احساس تنهائی از خود تنهائی سختره! تنهائی بعضی وقتها خود خواستنی است.
به افق مینگرم در مسیر جاده ای که انتهای آن آبی دریا و لاجوردی اسمان و ابرها به وحدت رسیده اند. در حال دویدنم به سمت آن افق ، تنها صدای پاهای خودم روی نرم خاک میشنوم که موزیک متن حرکتم میشود. موزون ، آرام حرکتم مرافبه ای را میماند، و به فکر میکنم به تغییر و تقدیر، و به کلامی که هر تغییری " شجاعت " و " تلاش " میطلبد و مانع هم " تنبلی " و " ترس" ماست.

مسئولیت و تعهد
نشستم به ترجمه مطلبی، داشتم فکر میکردم به بار معانی کلمات، بعضی کلمه ها یا جمله ها رو مشکل مییشه ترجمه کرد. مقدار زیادی از بار معانی کلمات رو از فرهنگ زبان مربوطه میگیرند.
بعضی وفتها هم شناخت یک کلمه در زبانهای مختلف درک آن کلمه رو بهتر میکند.

امروز این " ماهنامه هزار تو " رو برای اولین بار دیدم ، شماره اخرینش با موضوع رنگ میباشد. به نظرم جالب امد. امید که فرصت خواندنش را بکنم.